معنی پر پر هاکردن - جستجوی لغت در جدول جو
پر پر هاکردن
پرپر کردن گل یا هر چیز متورق
ادامه...
پرپر کردن گل یا هر چیز متورق
فرهنگ گویش مازندرانی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تصویر پر پر کردن
پر پر کردن
پَر پَر کَردَن
از هم کندن و ریزریز کردن برگ های گل
ادامه...
از هم کندن و ریزریز کردن برگ های گل
فرهنگ فارسی عمید
پت پت هاکردن
کنایه از: به تته پته افتادن، به لکنت سخت دچار شدن
ادامه...
کنایه از: به تته پته افتادن، به لکنت سخت دچار شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
پر پخ هکاردن
پرکندن مرغ و پاک کردن ماهی
ادامه...
پرکندن مرغ و پاک کردن ماهی
فرهنگ گویش مازندرانی
پچ پچ هاکردن
به صورت در گوشی و پنهان با کسی سخن گفتن
ادامه...
به صورت در گوشی و پنهان با کسی سخن گفتن
فرهنگ گویش مازندرانی
پی پش هاکردن
باز و بسته کردن
ادامه...
باز و بسته کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
پی پرش هاکردن
به عقب پریدن و در رفتن
ادامه...
به عقب پریدن و در رفتن
فرهنگ گویش مازندرانی
زر زر هاکردن
سر و صدا راه انداختن
ادامه...
سر و صدا راه انداختن
فرهنگ گویش مازندرانی
هر هر هاکردن
خندیدن از سر بی قیدی یا از روی تحقیر
ادامه...
خندیدن از سر بی قیدی یا از روی تحقیر
فرهنگ گویش مازندرانی